هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عراقی، توصیف کننده حالات شورانگیز و مستانه عاشق در برابر معشوق است. بت معشوق با کرشمه‌هایش بازار عشق را به شور می‌آورد و هر بار به رنگی جدید ظاهر می‌شود. عاشق، شیفته زلف و قامت معشوق است و در نهایت، پس از انتظار بسیار، به وصال می‌رسد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و عرفانی پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های عرفانی و ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۸۹

ناگه بت من مست به بازار برآمد
شور از سر بازار به یکبار برآمد

مانا به کرشمه سوی او باز نظر کرد
کین شور و شغب از سر بازار برآمد

با اهل خرابات ندانم چه سخن گفت؟
کاشوب و غریو از در خمار برآمد

در صومعه ناگاه رخش پرده برانداخت
فریاد و فغان از دل ابرار برآمد

آورد چو در کار لب و غمزه و رخسار
جان و دل و چشم همه از کار برآمد

تا جز رخ او هیچ کسی هیچ نبیند
در جمله صور آن بت عیار برآمد

هر بار به رنگی بت من روی نمودی
آن بار به رنگ همه اطوار برآمد

و آن شیفته کز زلف و قدش دار و رسن یافت
بگرفت رسن، خوش به سر دار برآمد

فی‌الجمله برآورد سر از جیب بزودی
هر دم به لباسی دگر آن یار برآمد

و آن سوخته کاتش همه تاب رخ او دید
زو دعوی «النار ولاالعار» برآمد

المنةلله که پس از منت بسیار
مقصود و مرادم ز لب یار برآمد

دور از لب و دندان عراقی همه کامم
زان دو لب شیرین شکر بار برآمد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.