هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عراقی، درد و رنج عشق را بیان می‌کند. شاعر از بی‌قراری دل در راه عشق می‌گوید و اینکه عشق از او می‌خواهد از خودگذشته شود و به سوی روشنایی عشق قدم بردارد. در پایان، شاعر به افروختن چراغ عشق از آتش درونش دعوت می‌شود.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.

غزل شمارهٔ ۱۳۶

بی‌جمال تو، ای جهان افروز
چشم عشاق، تیره بیند روز

دل به ایوان عشق بار نیافت
تا به کلی ز خود نکرد بروز

در بیابان عشق پی نبرد
خانه پرورد لایجوز و یجوز

چه بلا بود کان به من نرسید؟
زین دل جانگداز درداندوز

عشق گوید مرا که: ای طالب
چاک زن طیلسان و خرقه بسوز

دگر از فهم خویش قصه مخوان
قصه خواهی؟ بیا ز ما آموز

بنشان، ای عراقی، آتش خویش
پس چراغی ز عشق ما افروز
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.