هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از تجربه خود در میکده می‌گوید، جایی که با پیر خرابات مواجه می‌شود. پیر به او توصیه می‌کند که تسبیح و ظواهر زهد را کنار بگذارد و به شراب‌نوشی و عشق روی آورد. شاعر بیان می‌کند که با یاد ساقی و عشق، همه چیز حتی جان و دین فراموش می‌شود. در نهایت، او به این نتیجه می‌رسد که برای رسیدن به آرزوها باید از خواسته‌های خود بگذرد و به عشق و درد آن تن دهد.
رده سنی: 18+ متن شامل مفاهیم عرفانی پیچیده و استفاده از نمادهای شراب و می‌نوشی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند فراموشی دین و جان ممکن است نیاز به بلوغ فکری برای درک صحیح داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۱۴۳

کردم گذری به میکده دوش
سبحه به کف و سجاده بر دوش

پیری به در آمد از خرابات
کین جا نخرند زرق، مفروش

تسبیح بده، پیاله بستان
خرقه بنه و پلاس درپوش

در صومعه بیهده چه باشی؟
در میکده رو، شراب می‌نوش

گر یاد کنی جمال ساقی
جان و دل و دین کنی فراموش

ور بینی عکس روش در جام
بی‌باده شوی خراب و مدهوش

خواهی که بیابی این چنین کام
در ترک مراد خویشتن کوش

چون ترک مراد خویش گیری
گیری همه آرزو در آغوش

گر ساقی عشق‌از خم درد
دردی دهدت، مخواه سر جوش

تو کار بدو گذار و خوش باش
گر زهر تو را دهد بکن نوش

چون راست نمی‌شود، عراقی،
این کار به گفت و گوی، خاموش!
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.