هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که از مفاهیمی مانند می، جام، ساقی، و مستی به عنوان استعارههایی برای تجربیهای معنوی و عرفانی استفاده میکند. شاعر از رنگها و بوهای مختلف برای توصیف حالات روحانی و ارتباط با ذات الهی سخن میگوید. در این شعر، مفاهیمی مانند صفا، لطافت، نور، و تجلی ذات الهی مورد توجه قرار گرفتهاند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و استعارههای پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوانتر دشوار خواهد بود. همچنین، استفاده از واژههایی مانند 'می' و 'مستی' ممکن است نیاز به توضیح بیشتری برای مخاطبان کمسنتر داشته باشد.
غزل شمارهٔ ۱۵۵
اکئوس تلالات بمدام
ام شموس تهللت بغمام
از صفای می و لطافت جام
در هم آمیخت رنگ جام، مدام
همهجا مست و نیست گویی می
یا مدام است و نیست گویی جام
چون هوا رنگ آفتاب گرفت
رخت برگیرد از میانه ظلام
چون شب و روز در هم آمیزند
رنگ و بوی سحر دهند به شام
جام را رنگ و بوی می دادند
تا ز ساقی و می دهد اعلام
رنگ جام ارچه گشت گوناگون
از چه افتاد بر وی این همه نام؟
از دو رنگی ماست این همه رنگ
ورنه یک رنگ بیش نیست مدام
مجلس آراستند صبح دمی
تا صبوحی کنند خاصه و عام
خاص را باده خاصگی دادند
عام را دردیی به رسم عوام
عامه از بوی باده مست شدند
خاص خود مست ساقیند مدام
مست ساقی به رنگ و بو چه کند؟
حاضران را چه کار با پیغام؟
بادهنوشان، که کار آب کنند،
خاک را تیزتر کنند مسام
جرعهای کان ز خاک نیست دریغ
بر چو من خاکیی چراست حرام؟
ساقی، ار صاف نیست، دردی ده
باش، گو، هر چه هست، پخته و خام
چه شود گر کنی درین مجلس
ناقصی را به نیم جرعه تمام ؟
در دو عالم نگنجم از شادی
گر مرا بوی تو رسد به مشام
سر این جام و باده کشف کنم
نزند تا غلط ره اوهام
باز گویم که: این چه رنگ و چه بوست
می کدام است و جام باده کدام؟
بوی وجد است و رنگ نور صفات
می تجلی ذات و جام کلام
ام شموس تهللت بغمام
از صفای می و لطافت جام
در هم آمیخت رنگ جام، مدام
همهجا مست و نیست گویی می
یا مدام است و نیست گویی جام
چون هوا رنگ آفتاب گرفت
رخت برگیرد از میانه ظلام
چون شب و روز در هم آمیزند
رنگ و بوی سحر دهند به شام
جام را رنگ و بوی می دادند
تا ز ساقی و می دهد اعلام
رنگ جام ارچه گشت گوناگون
از چه افتاد بر وی این همه نام؟
از دو رنگی ماست این همه رنگ
ورنه یک رنگ بیش نیست مدام
مجلس آراستند صبح دمی
تا صبوحی کنند خاصه و عام
خاص را باده خاصگی دادند
عام را دردیی به رسم عوام
عامه از بوی باده مست شدند
خاص خود مست ساقیند مدام
مست ساقی به رنگ و بو چه کند؟
حاضران را چه کار با پیغام؟
بادهنوشان، که کار آب کنند،
خاک را تیزتر کنند مسام
جرعهای کان ز خاک نیست دریغ
بر چو من خاکیی چراست حرام؟
ساقی، ار صاف نیست، دردی ده
باش، گو، هر چه هست، پخته و خام
چه شود گر کنی درین مجلس
ناقصی را به نیم جرعه تمام ؟
در دو عالم نگنجم از شادی
گر مرا بوی تو رسد به مشام
سر این جام و باده کشف کنم
نزند تا غلط ره اوهام
باز گویم که: این چه رنگ و چه بوست
می کدام است و جام باده کدام؟
بوی وجد است و رنگ نور صفات
می تجلی ذات و جام کلام
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۲۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.