۳۲۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵۶

از دل و جان عاشق زار توام
کشتهٔ اندوه و تیمار توام

آشتی کن بامن، آزرمم بدار،
من نه مرد جنگ و آزار توام

گر گناهی کرده‌ام بر من مگیر
عفو کن، من خود گرفتار توام

شاید ار یکدم غم کارم خوری
چون که من پیوسته غمخوار توام

حال من می‌پرس گه گاهی به لطف
چون که من رنجور و بیمار توام

چون عراقی نیستم فارغ ز تو
روز و شب جویای دیدار توام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.