هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از ساقی درخواست شراب می‌کند تا از درد فراق و غم رهایی یابد. او از نبود نقد در کیسه و عدم دریافت شراب ناب شکایت دارد و امیدوار است با نوشیدن شراب، از هستی خود خلاص یابد.
رده سنی: 18+ اشاره به مصرف شراب و مفاهیم عرفانی مرتبط با آن که ممکن است برای مخاطبان زیر 18 سال نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۱۶۰

ساقی، چو نمی‌دهی شرابم
خونابه بده بجای آبم

خون شد جگرم، شراب در ده
تا کی دهی از جگر کبابم؟

دردی غمم مده، که من خود
از درد فراق تو خرابم

از تابش می دلم برافروز
تا روی دل از جهان بتابم

در کیسهٔ من چو نیست نقدی
دانم ندهی شراب نابم

چون خاک در توام ، کرم کن
یاد آر به جرعه‌ای شرابم

می ده، که ز هستی عراقی
یک باره مگر خلاص یابم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.