هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و فراق سخن میگوید و از روزگار و تقدیر شکایت دارد. او آرزو میکند که بتواند لحظاتی خوش با معشوق بگذراند، اما شرایط مانع این وصال شده است. شاعر از غم هجران و جور معشوق مینالد و از او میخواهد که رحم کند و اجازه ندهد او با ناکامی از دنیا برود. در پایان، شاعر امیدوار است که معشوق به یاد او باشد.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند شکایت از روزگار و هجران ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.
غزل شمارهٔ ۱۷۰
آن بخت کو که بر در تو باز بگذرم؟
وآن دولت از کجا که تو بازآیی از درم؟
میخواستم که با تو برآرم دمی به کام
نگذاشت روزگار که گردد میسرم
از عمر من کنون چو نمانده است هم دمی
باری، بیا، که با تو دمی خوش برآورم
جانا، روا مدار که با دیدهٔ پر آب
نایافته مراد ز کوی تو بگذرم
زین گونه سرکشی که تو آغاز کردهای
از دست جور تو نه همانا که جان برم
دست غم تو بس که مرا پایمال کرد
مگذار هجر را که نهد پای بر سرم
با وصل همه بگو که: عراقی از آن ماست
از لطف تو که یاد کند بار دیگرم
وآن دولت از کجا که تو بازآیی از درم؟
میخواستم که با تو برآرم دمی به کام
نگذاشت روزگار که گردد میسرم
از عمر من کنون چو نمانده است هم دمی
باری، بیا، که با تو دمی خوش برآورم
جانا، روا مدار که با دیدهٔ پر آب
نایافته مراد ز کوی تو بگذرم
زین گونه سرکشی که تو آغاز کردهای
از دست جور تو نه همانا که جان برم
دست غم تو بس که مرا پایمال کرد
مگذار هجر را که نهد پای بر سرم
با وصل همه بگو که: عراقی از آن ماست
از لطف تو که یاد کند بار دیگرم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.