هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از ماهرخان و جذابیت‌های او سخن می‌گوید. شاعر از عشق و رنج عاشقان، غمزه‌های فریبنده و زیبایی‌های ماهرخان مانند ابروهای کمانی و لب و زلفش می‌نویسد. همچنین به بی‌ثباتی دنیا و گذرایی لحظات عشق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی نیاز به درک ادبی نسبتاً بالایی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۱۲

ماهرخان، که داد عشق، عارض لاله رنگشان
هان! به حذر شوید از غمزهٔ شوخ و شنگشان

نالهٔ زار عاشقان، اشک چو خون بی‌دلان
هیچ اثر نمی‌کند در دل همچو سنگشان

با دل ریش عاشقان، وه! که چها نمی‌کنند؟
ابرو چون کمانشان، غمزهٔ چون خدنگشان

از لب و زلف و خال و خط دانه و دام کرده‌اند
تا که برین صفت بود، دل که برد ز چنگشان؟

ما چو شکر گداخته، ز آب غم و عجبتر آنک:
در دل ماست چو شکر غصهٔ چون شرنگشان

بیش مپرس حال من، زآنکه به شرح می‌دهد
از دل و دست ما نشان چشم و دهان تنگشان

غم مخور، ای دل، ار بود یک دو دمی چو دور گل
دولت بی‌ثباتشان، خوبی بی‌درنگشان

ابر صفت مریز اشک، از پی هجر و وصلشان
زان که چو برق بگذرد مدت صلح و جنگشان

جان عراقی از جهان گشت ملول و بس حزین
کاهوی او رمید از آن عادت چون پلنگشان
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.