هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و فراق معشوق خود می‌گوید و درد هجران را بیان می‌کند. او از معشوق می‌خواهد که با نگاه کردن به او، حالش را بهبود بخشد و از ناز و عشوه‌های معشوق که باعث رنجش او می‌شود، شکایت دارد. شاعر تأکید می‌کند که دلش هنوز پر از آرزوی معشوق است و خیال او را از یاد نمی‌برد. او از معشوق می‌خواهد که به حالش رسیدگی کند و از آتش هجران که بال‌هایش را سوزانده، شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی پیچیده، فهم شعر را برای سنین پایین‌تر سخت می‌کند.

غزل شمارهٔ ۲۲۱

ای رخ جان فزای تو گشته خجسته فال من
باز نمای رخ، که شد بی تو تباه حال من

ناز مکن، که می‌کند جان من آرزوی تو
عشوه مده، که می‌دهد هجر تو گوشمال من

رفت دل و نمی‌رود آرزوی تو از دلم
عمر شد و نمی‌شود نقش تو از خیال من

باز نگر که: می‌کشد بی تو مرا فراق تو
چارهٔ من بکن، مجو بی سببی زوال من

ز آرزوی جمال تو، نیست مرا ز خود خبر
طعنه مزن، که: نیستی شیفتهٔ جمال من

بر سر کوی وصل تو مرغ صفت پریدمی
آه! اگر نسوختی آتش هجر بال من

آمدمی به درگهت هر نفسی هزار بار
گر نه عراقی آمدی سد ره وصال من
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.