هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به جستجوی یار و مونس غمگسار خود می‌پردازد و از فراق و دوری او شکایت می‌کند. او از روزهای خوش گذشته یاد می‌کند و از درد فراق و ناتوانی روح و جان خود می‌نالد. شاعر از عشق و دردهای آن سخن می‌گوید و از شناخت و نشانه‌های یارش می‌پرسد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای سنین پایین‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، پرداختن به موضوعاتی مانند فراق و درد عشق نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۳۱

آن مونس غمگسار جان کو؟
و آن شاهد جان انس و جان کو؟

آن جان جهان کجاست آخر؟
و آن آرزوی همه جهان کو؟

حیران همه مانده‌ایم و واله
کان یار لطیف مهربان کو؟

با هم بودیم خوش، زمانی
آن عیش و خوشی و آن زمان کو؟

ای دل شده، دم مزن ز عشقش
گر عاشق صادقی نشان کو؟

گر باخبری ازو نشان چیست؟
ور بی‌خبری ز جان فغان کو؟

گر یافته‌ای ز عشق بویی
خون دل و چشم خون فشان کو؟

ور همچو من از فراق زاری
دل خسته و جان ناتوان کو؟

ای دل، منگر سوی عراقی
سرگشته مباش هم‌چنان کو
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.