هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، بیانگر عشق به می‌نوشی و مستی به عنوان نمادی از رهایی از قیدوبندهای دنیوی و رسیدن به حقیقت است. شاعر از ساقی می‌خواهد تا با دادن شراب، او را از بت‌های دنیایی رها کند و به پرواز درآورد. در این حالت مستی، خوب و بد زمانه از بین می‌رود و تنها عشق و مستی باقی می‌ماند. شعر با توصیف لحظات خوش صبوحی و همراهی با محرمی یگانه و شاهدی شکرلب به پایان می‌رسد.
رده سنی: 18+ محتوا شامل مضامین عرفانی و نمادین شراب و مستی است که ممکن است برای مخاطبان زیر 18 سال نامناسب یا قابل درک نباشد. همچنین، نیاز به درک عمیق‌تری از مفاهیم عرفانی و ادبیات کلاسیک فارسی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۳۹

در صومعه نگنجد رند شرابخانه
ساقی، بده مغی را، درد می مغانه

ره ده قلندری را، در بزم دردنوشان
بنما مقامری را، راه قمارخانه

تا بشکند چو توبه، هر بت که می‌پرستید
تا جان نهد چو جرعه، شکرانه در میانه

بیرون شود، چو عنقا، از خانه سوی صحرا
پرواز گیرد از خود، بگذارد آشیانه

فارغ شود ز هستی وز خویشتن پرستی
بر هم زند ز مستی نیک و بد زمانه

در خلوتی چنین خوش چه خوش بود صبوحی!
با محرمی موافق، با همدمی یگانه

آورده روی در روی با شاهدی شکر لب
در کف می صبوحی، در سر می شبانه

ساقی شراب داده هر لحظه از دگر جام
مطرب سرود گفته هر دم دگر ترانه

باده حدیث جانان، باقی همه حکایت
نغمه خروش مستان دیگر همه فسانه

نظاره روی ساقی، نظارگی عراقی
خم خانه عشق باقی، باقی همه بهانه
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.