هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از رنج‌ها و غم‌های فراوانی که متحمل شده است سخن می‌گوید. او از بی‌عدالتی و ستمی که بر او رفته شکایت دارد و احساس می‌کرد که همیشه مورد ظلم قرار گرفته است. همچنین، او از وضعیت دل‌شکسته خود می‌گوید و اشاره می‌کند که چگونه دردهایش درمان نشده‌اند. در نهایت، او از تغییر حالش توسط معشوق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عمیق عاطفی و غم‌انگیز است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد. همچنین، درک کامل مفاهیم شعر نیاز به بلوغ فکری و تجربه عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۴۰

بازم از غصه جگر خون کرده‌ای
چشمم از خونابه جیحون کرده‌ای

کارم از محنت به جان آورده‌ای
جانم از تیمار و غم خون کرده‌ای

خود همیشه کرده‌ای بر من ستم
آن نه بیدادی است کاکنون کرده‌ای

زیبد ار خاک درت بر سر کنم
کز سرایم خوار بیرون کرده‌ای

از من مسکین چه پرسی حال من؟
حالم از خود پرس: تا چون کرده‌ای؟

هر زمان بهر دل مجروح من
مرهمی از درد معجون کرده‌ای

چون نگریم زار؟ چون دانم که تو
با عراقی دل دگرگون کرده‌ای
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.