هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد فراق و عشق نافرجام خود میگوید. او با وجود رنجهای فراوان، از عشق خود پشیمان نیست و حتی اگر جانش را نیز از دست بدهد، شکایتی نخواهد کرد. شاعر تأکید میکند که عشق او پایانی ندارد و هرگز از درگاه معشوق دور نخواهد شد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که درک آنها برای سنین پایینتر دشوار است. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج عشق و فراق ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
غزل شمارهٔ ۲۴۹
ای ز غم فراق تو جان مرا شکایتی
بر در تو نشستهام منتظر عنایتی
گر چه بمیرم از غمت هم نکنی به من نظر
ور همه خون کنی دلم، هم نکنم شکایتی
ورچه نثار تو کنم جان، نرهم ز درد تو
نیست از آنکه تا ابد عشق تو را نهایتی
دل ز فراق گشت خون، جان به لب آمد از غمت
زحمتم آید، ار کنم از غم تو حکایتی
برد ز من هوای تو جان عزیز، ای دریغ
کشت مرا جفای تو بیسبب جنایتی
گرچه برانی از برم باز نگردم از درت
چون ز در عنایتت یافتهام هدایتی
خسته عراقی آن توست، دور مکن ز درگهش
تا نرود فغان کنان از تو به هر ولایتی
بر در تو نشستهام منتظر عنایتی
گر چه بمیرم از غمت هم نکنی به من نظر
ور همه خون کنی دلم، هم نکنم شکایتی
ورچه نثار تو کنم جان، نرهم ز درد تو
نیست از آنکه تا ابد عشق تو را نهایتی
دل ز فراق گشت خون، جان به لب آمد از غمت
زحمتم آید، ار کنم از غم تو حکایتی
برد ز من هوای تو جان عزیز، ای دریغ
کشت مرا جفای تو بیسبب جنایتی
گرچه برانی از برم باز نگردم از درت
چون ز در عنایتت یافتهام هدایتی
خسته عراقی آن توست، دور مکن ز درگهش
تا نرود فغان کنان از تو به هر ولایتی
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.