هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق، هجران و جدایی از یار می‌نالد و از رنج‌هایی که این عشق و دوری برایش به همراه داشته سخن می‌گوید. او با وجود تمام دردها، عشق را فراموش نمی‌کند و از این که یار به غم او شاد است، ابراز ناراحتی می‌کند. در پایان، شاعر از دنیا و رنج‌هایش می‌گذرد و به نوعی به بی‌اعتباری دنیا اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، موضوعاتی مانند درد و رنج عشق و هجران ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۲۵۰

ای عشق، کجا به من فتادی؟
وی درد، به من چه رو نهادی؟

ای هجر، به جان رسیدم از تو
بس زحمت و دردسر که دادی

از یار خودم جدا فکندی
آخر تو به من کجا فتادی؟

هرگز نکنم تو را فراموش
ای آنکه مرا همیشه یادی

خرم به غم تو چون نباشم؟
چون تو به غمم همیشه شادی

تا چند خوری، دلا، غم جان؟
با غم همه وقت در جهادی

بگذر ز سر جهان، عراقی
انگار نبودی و نزادی
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.