۳۰۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۵۴

چه کردم؟ دلبرا، از من چه دیدی؟
که کلی از من مسکین رمیدی

چه افتادت که از من سیر گشتی؟
چرا یک بارگی از من بریدی؟

من از عشقت گریبان چاک کردم
تو خوش خوش دامن از من در کشیدی

نگویی تا چه بد کرد بجایت؟
که روی نیکو از من در کشیدی

بسی گفتم که: مشنو گفت دشمن
علی رغم من مسکین شنیدی

اگر کام تو دشمن کامیم بود
به کام خویشتن، باری، رسیدی

چرا کردی به کام دشمنانم؟
نگویی تا: درین معنی چه دیدی؟

به تیر غمزه جان و دل چه دوزی؟
که از رخ پردهٔ صبرم دریدی

نچیده یک گل از بستان شادی
ز غم صد خار در جانم خلیدی

مکن آزاد مفروشم، اگر چه
به خوبی صد چو من بنده خریدی

گزیدی هر کسی را بهر کاری
عراقی را ز بهر غم گزیدی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.