هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه، بیانگر درد و رنج شاعر از دوری معشوق و التماس برای بازگشت به سوی اوست. شاعر با خطاب به دل، دیده و جان، از ناامیدی و بی‌قراری خود می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند. او یادآوری می‌کند که بدون معشوق، هیچ چیز برایش لذتبخش نیست و اکنون که از همه ناامید شده، تنها به روی معشوق چشم دوخته است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عشق و عرفان است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

غزل شمارهٔ ۲۵۶

ای دل، بنشین چو سوکواری
کان رفت که آید از تو کاری

وی دیده ببار اشک خونین
بی کار چه مانده‌ای تو، باری؟

وی جان، بشتاب بر در دوست
چون نیست جز اوت هیچ یاری

گو: آمده‌ام به درگه تو
تا در نگری به دوستداری

گر بپذیرم: اینت دولت
ور رد کنی، اینت خاکساری

نومید چگونه باز گردد
از درگه تو امیدواری؟

یاد آر ز من، که بودم آخر
در بندگی تو روزگاری

چون از تو جدا فکندم ایام
ناکام شدم به هر دیاری

بی‌روی تو هر گلی که دیدم
در دیدهٔ من خلید خاری

بی‌بوی خوشت نیایدم خوش
بوی خوش هیچ نوبهاری

بی دوست، که را خوش آید آخر
بوی گل و رنگ لاله زاری؟

و اکنون که ز جمله ناامیدم
بی روی تو نیستم قراری

دریاب، که مانده‌ام به ره در
در گردن من فتاده باری

بشتاب، که بر درت گدایی است
مانا که عراقی است، آری
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.