هوش مصنوعی: شاعر در این متن از غم و اندوه خود می‌گوید که ناشی از فراق یار است. او از هجران و اشتیاق به یار شکایت دارد و خود را در سرای پرغم، همواره در حال هجران می‌بیند. شاعر به مخاطب توصیه می‌کند که برای رسیدن به وصال یار، از خود بگذرد و جان فدا کند، چرا که بدون این فداکاری، لیاقت وصال را ندارد. در نهایت، شاعر اظهار می‌کند که اگر شایستهٔ وصل نیستی، ای کاش وجود نمی‌داشتی.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار بوده و ممکن است برای آنها سنگین باشد. همچنین، مضامین مرتبط با فراق و فداکاری نیاز به سطحی از بلوغ فکری و عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۶۸

اندوهگنی چرا؟ عراقی
مانا که ز جفت خویش طاقی

غمگین مگر از فراق یاری؟
شوریده مگر ز اشتیاقی؟

خون خور، که درین سرای پر غم
با هجر همیشه هم وثاقی

یاران ز شراب وصل سر مست
مخمور تو از شراب ساقی

ناگشته دمی ز خویش فانی
خواهی که شوی به دوست باقی؟

جان کن، که نه لایق وصالی
خون بار، که در خور فراقی

چون در خور وصل نیست بودت
ای کاش نبودی، ای عراقی
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.