۲۹۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۶۸

اندوهگنی چرا؟ عراقی
مانا که ز جفت خویش طاقی

غمگین مگر از فراق یاری؟
شوریده مگر ز اشتیاقی؟

خون خور، که درین سرای پر غم
با هجر همیشه هم وثاقی

یاران ز شراب وصل سر مست
مخمور تو از شراب ساقی

ناگشته دمی ز خویش فانی
خواهی که شوی به دوست باقی؟

جان کن، که نه لایق وصالی
خون بار، که در خور فراقی

چون در خور وصل نیست بودت
ای کاش نبودی، ای عراقی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.