هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و فراق یار می‌گوید و بیان می‌کند که اگر یار را داشت، دیگر ناله و غم نمی‌داشت. او از روزگار و فراموشی عهد یار شکایت کرده و آرزو می‌کند که ای کاش یار را در کنار داشت.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عاطفی و عاشقانه‌ای است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند شکایت از روزگار و فراق، ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۲۷۸

گرنه سودای یار داشتمی
کی چنین ناله زار داشتمی؟

ورنه غیرت دمم فرو بستی
ناله هر دم هزار داشتمی

بر در دوست گر رهم بودی
روز و شب زینهار داشتمی

ور وصالش بساختی کارم
با فراقش چه کار داشتمی؟

چه غمم بودی؟ ار درین تیمار
با غمش غمگسار داشتمی

یار در کارم ار نظر کردی
بهترین کار و بار داشتمی

زان فراموش عهد دشنامی
کاشکی یادگار داشتمی

روزگارم شد، ار نه عاقلمی
ماتم روزگار داشتمی

بی‌رخ یار ناخوش است حیات
چه خوشستی که یار داشتمی!

گر عراقی برون شدی ز میان
دلبر اندر کنار داشتمی
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.