۳۰۸ بار خوانده شده

سر آغاز

حبذا عشق و حبذا عشاق
حبذا ذکر دوست را عشاق

حبذا آن زمان که در ره عشق
بیخود از سر کنند پا عشاق

نبرند از وفا طمع هرگز
نگریزند از جفا عشاق

خوش بلایی است عشق، از آن دارند
دل و جان را درین بلا عشاق

آفتاب جمال او دیدند
نور دارند از آن ضیا عشاق

داده‌اند اندرین هوا جانها
چون شکستند از آن هوا عشاق

ای عراقی، چو تو نمی‌دانند
این چنین درد را دوا عشاق

نگشادند در سرای وجود
دری از عالم صفا عشاق
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:مثنوی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.