هوش مصنوعی: پسری زیبا و خوش‌سیما در تبریز زندگی می‌کرد که حسن او همه را مجذوب خود می‌ساخت. شیخ غزالی، عالم بزرگ، از اوصاف این پسر آگاه شد و مشتاق دیدار او گردید. هنگامی که به شهر نزدیک شد، شحنه (حاکم شهر) از آمدن او نگران شد و مانع ورودش به شهر گردید. شحنه در خواب دید که پیامبر(ص) به او مویزی داد و گفت آن را به شیخ غزالی برساند. صبح که از خواب بیدار شد، مویز را به شیخ تقدیم کرد. شیخ نیز طبق مویزی آورد و نشان داد که این همان مویزی است که در خواب به شحنه داده شده بود. متن بر اهمیت توجه به باطن و معنویات به جای ظواهر دنیوی تأکید دارد.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم عرفانی و اخلاقی است که درک آن‌ها نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد. همچنین، استفاده از زبان شعر کلاسیک ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر چالش‌برانگیز باشد.

حکایت

پسری داشت شحنهٔ تبریز
حسن او دلفریب و شورانگیز

خلعت ذات او، ز موزونی
صورت لطف و صنع بیچونی

شیخ عالم، امام غزالی
آن جهان علوم را والی

گشت آگاه زان گزیده خصال
صفتش فهم کرد از استدلال

خبر حسن او به شیخ رسید
صبر و آرام از دلش برمید

اسب عزم از زمین ری زین کرد
میل دیدار آن نگارین کرد

از می اشتیاق او شد مست
پای در ره نهاد و دل بردست

چون به نزدیک شهر رفت فقیر
عرضه کردند حال او به امیر

گفت شحنه که: باشد آن سالوس
به امید آمد و شود مایوس

شیخ صورت پرست و زراق است
شهرهٔ شید اندر آفاق است

مگذارید اندرین شهرش
تا رود باز پس، کشد زهرش

قاصدی شد ز شهر بر سر راه
کرد از آن حال شیخ را آگاه

چون که بشنید شیخ صاحب درد
در دو فرسنگ شهر منزل کرد

چون به جیب افق فرو شد هور
روشنی شد ز صحن عالم دور

شد به خرگه، هوای بستر کرد
دامن خیمه پر ز گوهر کرد

شحنه را نیز خواب در پیچید
گوش کن تا که او به خواب چه دید:

دید در خواب، کش رسول خدا
داد مشتی مویز و گفت او را:

بستان این مویز و رو حالی
خود ببر پیش شیخ غزالی

چون درآمد به صبح شحنه ز خواب
بر گرفت آن مویز و کرد شتاب

شیخ چون دید شحنه را از دور
در پی افتاده آن سرشته ز نور

پیش از آن کش به نزد خویش آورد
طبق پر مویز پیش آورد

کانچه امشب نبی بر تو گذاشت
هان! نشانش ازین طبق برداشت

متاله روان راه اله
به مویزی جهان برند از راه

حسن را صورتی مبین و مدان
به مویزی ز راه باز ممان

باصره، چون که با کمال بود
لذتش راتب جمال بود

گر طبیعت چشیدنش خواهد
بیند و هم رسیدنش خواهد

سیب سیمین برای چیدن نیست
زو نصیب تو غیر دیدن نیست
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:مثنوی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.