۳۱۵ بار خوانده شده

غزل

آشکارا نهان کنم تا چند؟
دوست می‌دارمت به بانگ بلند

دلم از جان خویش دست بشست
بعد از آن دیده بر رخ تو فکند

عاشقان تو نیک معذورند
زان که نبود کسی تو را مانند

دیده‌ای کو رخ تو دیده بود
به خیال تو کی شود خرسند؟

روی بنما، نظر تو باز مگیر
از من مستمند زار نژند

بر تن ما تو حاکمی، ای دوست
خواه راحت رسان و خواه گزند

ای ملامت کنان مرا در عشق
گوش می‌نشنود ازینسان پند

گرچه من دور مانده‌ام ز برت
با خیال تو کرده‌ام پیوند

آن چنان در دلی، که پندارم
ناظرم در تو دایم، ای دلبند

تو کجایی و ما کجا؟ هیهات!
ای عراقی، خیال خیره مبند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:سر آغاز
گوهر بعدی:مثنوی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.