هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر نگاهی فلسفی به زندگی است که در آن شاعر به بی‌ثمری برخی تلاش‌ها، تسلیم در برابر قضا و قدر، و بی‌خبری از حقیقت وجودی اشاره می‌کند. او از مفاهیمی مانند رنج، تسلیم، و بی‌ثمری سخن می‌گوید و به خواننده توصیه می‌کند که به جای جستجوی آرامش در دنیای پرتلاطم، به قناعت و پذیرش روی آورد.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و نیاز به تجربه و شناخت بیشتری از زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۵۱

آزادهٔ ما برگ سفر هیچ ندارد
جز دامن خالی به کمر هیچ ندارد

از سنگ بود بی‌ثمری دست حمایت
آسوده درختی که ثمر هیچ ندارد

از عالم پرشور مجو گوهر راحت
کاین بحر به جز موج خطر هیچ ندارد

بیهوده مسوزان نفس خویش چو غواص
کاین نه صدف پوچ، گهر هیچ ندارد

خرسند به فرمان قضا باش که این تیغ
غیر از سرتسلیم، سپر هیچ ندارد

آسوده درین غمکده از شورش ایام
مستی است که از خویش خبر هیچ ندارد

یک چشم زدن غافل ازان جان جهان نیست
هر چند دل از خویش خبر هیچ ندارد

خواری به عزیزان بود از مرگ گرانتر
اندیشهٔ سر شمع سحر هیچ ندارد

هر چند ز پیوند شود نخل برومند
پیوند درین عهد ثمر هیچ ندارد

صائب ز نظر بازی خورشید عذاران
حاصل به جز از دیدهٔ‌تر هیچ ندارد
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.