هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر ناکامی‌ها و محدودیت‌های انسان در رسیدن به آرزوها و خواسته‌هایش است. شاعر با استفاده از تصاویر مختلف مانند ساغر، چشمهٔ حیوان، کشتی شکسته و طومار شکوه، احساس ناامیدی و تلاش بی‌ثمر را به تصویر می‌کشد. همچنین، بر اهمیت استفاده از فرصت‌های خوشی تأکید دارد و اشاره می‌کند که برخی چیزها همیشگی نیستند. در نهایت، شاعر به عشق به عنوان نیرویی که او را از مرگ نجات می‌دهد، اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر و مضامین مانند ناامیدی و مرگ نیاز به بلوغ فکری برای درک مناسب دارند.

غزل شمارهٔ ۶۱

هر ساغری به آن لب خندان نمی‌رسد
هر تشنه‌لب به چشمهٔ حیوان نمی‌رسد

کار مرا به مرگ نخواهد گذاشت عشق
این کشتی شکسته به طوفان نمی‌رسد

وقت خوشی چو روی دهد مغتنم شمار
دایم نسیم مصر به کنعان نمی‌رسد

کوتاهی از من است نه از سرو ناز من
دست ز کار رفته به دامان نمی‌رسد

آه من است در دل شبهای انتظار
طومار شکوه‌ای که به پایان نمی‌رسد

هر چند صبح عید ز دل زنگ می‌برد
صائب به فیض چاک گریبان نمی‌رسد
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.