۴۴۷ بار خوانده شده
گردنکشی به سرو سرافراز میرسد
آزاده را به عالمیان ناز میرسد
هرچند بیصداست چو آیینه آب عمر
از رفتنش به گوش من آواز میرسد
یعقوب چشم باخته را یافت عاقبت
آخر به کام خویش، نظر باز می رسد
خون گریه میکند در و دیوار روزگار
دیگر کدام خانه برانداز میرسد؟
از دوستان باغ، درین گوشهٔ قفس
گاهی نسیم صبح به من باز میرسد
این شیشه پارهها که درین خاک ریخته است
در بوتهٔ گداز به هم باز میرسد
آن روز میشویم ز سرگشتگی خلاص
کانجام ما به نقطهٔ آغاز میرسد
صائب خمش نشین که درین روزگار، حرف
از لب برون نرفته به غماز میرسد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
آزاده را به عالمیان ناز میرسد
هرچند بیصداست چو آیینه آب عمر
از رفتنش به گوش من آواز میرسد
یعقوب چشم باخته را یافت عاقبت
آخر به کام خویش، نظر باز می رسد
خون گریه میکند در و دیوار روزگار
دیگر کدام خانه برانداز میرسد؟
از دوستان باغ، درین گوشهٔ قفس
گاهی نسیم صبح به من باز میرسد
این شیشه پارهها که درین خاک ریخته است
در بوتهٔ گداز به هم باز میرسد
آن روز میشویم ز سرگشتگی خلاص
کانجام ما به نقطهٔ آغاز میرسد
صائب خمش نشین که درین روزگار، حرف
از لب برون نرفته به غماز میرسد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.