هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر احساسات شاعر در مورد رسیدن نعمتها و سعادت در سن پیری است، در حالی که در جوانی از آنها محروم بوده. شاعر از تجربیات زندگی خود مانند از دست دادن دندانها و ناتوانی در لذت بردن از نعمتها سخن میگوید و به مفاهیمی مانند تقدیر، صبر و ندامت اشاره میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات مانند ندامت و تقدیر ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
غزل شمارهٔ ۸۳
پیرانهسر همای سعادت به من رسید
وقت زوال، سایهٔ دولت به من رسید
پیمانهام ز رعشهٔ پیری به خاک ریخت
بعد از هزار دور که نوبت به من رسید
بیآسیا ز دانه چه لذت برد کسی؟
دندان نمانده بود چو نعمت به من رسید
شد مهربان سپهر به من آخر حیات
در وقت صبح، خواب فراغت به من رسید
صافی که بود قسمت یاران رفته شد
درد شرابخانهٔ قسمت به من رسید
مجنون غبار دامن صحرای غیب بود
روزی که درد و داغ محبت به من رسید
این خوشههای گوهر سیراب، همچو تاک
صائب ز فیض اشک ندامت به من رسید
وقت زوال، سایهٔ دولت به من رسید
پیمانهام ز رعشهٔ پیری به خاک ریخت
بعد از هزار دور که نوبت به من رسید
بیآسیا ز دانه چه لذت برد کسی؟
دندان نمانده بود چو نعمت به من رسید
شد مهربان سپهر به من آخر حیات
در وقت صبح، خواب فراغت به من رسید
صافی که بود قسمت یاران رفته شد
درد شرابخانهٔ قسمت به من رسید
مجنون غبار دامن صحرای غیب بود
روزی که درد و داغ محبت به من رسید
این خوشههای گوهر سیراب، همچو تاک
صائب ز فیض اشک ندامت به من رسید
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.