هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از صائب تبریزی، به موضوع عشق و حیرت عاشقان در برابر اسرار عالم می‌پردازد. شاعر تأکید می‌کند که درک حقیقت عشق و رازهای هستی از طریق عقل ممکن نیست و تنها عاشقان حیرت‌زده می‌توانند تا حدی به این اسرار پی ببرند. او از استعاره‌های مختلف مانند آیینه، شبنم، سنگ و گل استفاده می‌کند تا ناتوانی انسان در درک کامل حقایق عالم را نشان دهد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده در این شعر، درک آن را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌سازد. همچنین، برخی از مضامین مانند جان‌خستگی و حیرت وجودی ممکن است برای سنین پایین‌تر سنگین باشد. سن 16 سال به بالا معمولاً توانایی تحلیل و درک چنین مفاهیم انتزاعی را دارد.

غزل شمارهٔ ۸۸

شرح دشت دلگشای عشق را از ما مپرس
می‌شوی دیوانه، از دامان آن صحرا مپرس

نقش حیران را خبر از حالت نقاش نیست
معنی پوشیده را از صورت دیبا مپرس

عاشقان دورگرد آیینه‌دار حیرتند
شبنم افتاده را از عالم بالا مپرس

حلقهٔ بیرون در از خانه باشد بی‌خبر
حال جان خسته را از چشم خونپالا مپرس

برنمی‌آید صدا از شیشه چون شد توتیا
سرگذشت سنگ طفلان از من شیدا مپرس

چون شرر انجام ما در نقطهٔ آغاز بود
دیگر از آغاز و از انجام کار ما مپرس

گل چه می‌داند که سیر نکهت او تا کجاست
عاشقان را از سرانجام دل شیدا مپرس

پشت و روی نامهٔ ما، هر دو یک مضمون بود
روز ما را دیدی، از شبهای تار ما مپرس

نشاهٔ می می‌دهد صائب حدیث تلخ ما
گر نخواهی بیخبر گردی، خبر از ما مپرس
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.