هوش مصنوعی:
شاعر در این غزل از رنجها و تلخیهای زندگی خود سخن میگوید، از تنهایی و ناامیدی، از تلاشهای بیثمر و از عشق ناکام. او با تصاویر شاعرانهای مانند ترک کردن، گوهرزدن، سیاهی آیینهها و تلخی گفتار، احساسات عمیق خود را بیان میکند. در نهایت، با اشاره به سبحهگردانی کواکب، به نوعی تسلیم و پذیرش میرسد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است و درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، برخی از تصاویر و مفاهیم مانند ناامیدی و رنج ممکن است برای سنین پایینتر سنگین و نامفهوم باشد.
غزل شمارهٔ ۱۰۴
ترک سر کردم، ز جیب آسمان سر بر زدم
بی گره چون رشته گشتم، غوطه در گوهر زدم
صبح محشر عاجز از ترتیب اوراق من است
بس که خود را در سراغ او به یکدیگر زدم
شد دلم از خانهٔ بی روزن گردون سیاه
همچو آه از رخنهٔ دل عاقبت بر در زدم
آن سیه رویم که صد آیینه را کردم سیاه
وز غلط بینی در آیینهٔ دیگر زدم
چون کف دریا پریشان سیر شد دستار من
بس که چون دریا، کف از شور جنون بر سر زدم
میخورم بر یکدگر از جنبش مژگان او
من که چندین بار تنها بر صف محشر زدم
هر چه میآرد رعونت، دشمن جان من است
تیغ خون آلود شد گر شاخ گل بر سر زدم
تلخی گفتار بر من زندگی را تلخ داشت
لب ز حرف تلخ شستم، غوطه در شکر زدم
این جواب آن که میگوید نظیری در غزل
تا کواکب سبحه گردانید، من ساغر زدم
بی گره چون رشته گشتم، غوطه در گوهر زدم
صبح محشر عاجز از ترتیب اوراق من است
بس که خود را در سراغ او به یکدیگر زدم
شد دلم از خانهٔ بی روزن گردون سیاه
همچو آه از رخنهٔ دل عاقبت بر در زدم
آن سیه رویم که صد آیینه را کردم سیاه
وز غلط بینی در آیینهٔ دیگر زدم
چون کف دریا پریشان سیر شد دستار من
بس که چون دریا، کف از شور جنون بر سر زدم
میخورم بر یکدگر از جنبش مژگان او
من که چندین بار تنها بر صف محشر زدم
هر چه میآرد رعونت، دشمن جان من است
تیغ خون آلود شد گر شاخ گل بر سر زدم
تلخی گفتار بر من زندگی را تلخ داشت
لب ز حرف تلخ شستم، غوطه در شکر زدم
این جواب آن که میگوید نظیری در غزل
تا کواکب سبحه گردانید، من ساغر زدم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.