هوش مصنوعی: شاعر در این متن از ترس‌های مختلف خود سخن می‌گوید، از جمله ترس از عشق، خیانت، غفلت، خطرات پنهان، و ناامنی‌های زندگی. او همچنین از دوستان ناراست و طبیعت ناهموار انسان‌ها می‌ترسد و تجربیات خود را از خوبی و بدی بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند خیانت و ناامنی نیاز به درک بالاتری از زندگی و روابط انسانی دارند.

غزل شمارهٔ ۱۰۸

ز خال عنبرین افزون ز زلف یار میترسم
همه از مار و من از مهرهٔ این مار میترسم

ز خواب غفلت صیاد ایمن نیستم از جان
شکار لاغرم از تیغ لنگردار میترسم

خطر در آب زیر کاه بیش از بحر میباشد
من از همواری این خلق ناهموار میترسم

ز بس نامردمی از چشم نرم دوستان دیدم
اگر بر گل گذارم پا ز زخم خار میترسم

ز تیر راست رو چشم هدف چندان نمیترسم
که من از گردش گردون کج رفتار میترسم

بلای مرغ زیرک دام زیر خاک میباشد
ز تار سبحه بیش از رشتهٔ زنّار میترسم

بد از نیکان و نیکی از بدان بس دیده‌ام صائب
ز خار بی‌گل افزون از گل بی‌خار میترسم
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۹
نظرها و حاشیه ها
مهدی سیدحسینی
۱۴۰۲/۱/۲۱ ۲۰:۳۸

نه از آتشفشان لشگر اشرار می ترسم
نه از رفتن به جنگ نرم استکبار می ترسم

هوای شهر وقتی می شود آلوده و سربی
بدون شبهه از بوسیدن دلدار می ترسم