۳۸۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۳۳

ما دستخوش سبحه و زنار نگشتیم
در حلقهٔ تقلید گرفتار نگشتیم

خود را به سراپردهٔ خورشید رساندیم
چون شبنم گل، بار به گلزار نگشتیم

در دامن خود پای فشردیم چو مرکز
گرد سر هر نقطه چو پرگار نگشتیم

چون خشت نهادیم به پای خم می سر
بر دوش کسی همچو سبو بار نگشتیم

ما را به زر قلب خریدند ز اخوان
بر قافله از قیمت کم، بار نگشتیم

چون یوسف تهمت زده، از پاکی دامن
در چشم عزیزان جهان، خوار نگشتیم

صد شکر که با صد دهن شکوه درین بزم
شرمندهٔ بیتابی اظهار نگشتیم

افسوس که چون نخل خزان دیده درین باغ
دستی نفشاندیم و سبکبار نگشتیم

فریاد که سوهان سبکدست حوادث
شد ساده ز دندانه و هموار نگشتیم

صائب مدد خلق نمودیم به همت
درظاهر اگر مالک دینار نگشتیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.