هوش مصنوعی: این شعر با استفاده از تشبیه به درخت سرو، به بیان احساسات شاعر دربارهٔ آزادی، پایداری، رنج‌های زندگی و بی‌حاصلی می‌پردازد. شاعر خود را همچون سروی توصیف می‌کند که با وجود مشکلات و ناملایمات، استوار و سبزپوش باقی می‌ماند. او از رنج‌ها و ناکامی‌های خود سخن می‌گوید، اما تأکید دارد که همچون سرو، در هر شرایطی ثابت‌قدم و آزاده است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی، استفاده از استعاره‌های پیچیده و بیان احساسات غم‌انگیز ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار یا نامناسب باشد. درک این شعر نیاز به بلوغ فکری و تجربهٔ بیشتری از زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۶۳

عقده‌ای نگشود آزادی ز کارم همچو سرو
ز یربار دل سرآمد روزگارم همچو سرو

محو نتوان ساختن از صفحهٔ خاطر مرا
مصرع برجستهٔ باغ و بهارم همچو سرو

خاطر آزادهٔ من فارغ است از انقلاب
دربهار و در خزان بر یک قرارم همچو سرو

تا به زانو پایم از گرد کدورت در گل است
گر چه دایم در کنار جویبارم همچو سرو

آن کهن گبرم که از طوق گلوی قمریان
بر میان صد حلقهٔ زنار دارم همچو سرو

خجلت روی زمین از سنگ طفلان می‌کشم
بس که از بی‌حاصلیها شرمسارم همچو سرو

میوهٔ من جز گزیدنهای پشت دست نیست
منفعل از التفات نوبهارم همچو سرو

کوه را از پا درآرد تنگدستیها و من
سال‌هاشد خویش را بر پای دارم همچو سرو

نارسایی داردم از سنگ طفلان بی نصیب
ورنه از دل شیشه‌ها در بارم دارم همچو سرو

بس که خوردم زهر غم، چون ریزد از هم پیکرم
سبزپوش از خاک برخیزد غبارم همچو سرو

با هزاران دست، دایم بود در دست نسیم
صائب از حیرت عنان اختیارم همچو سرو
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.