هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، درخواست‌هایی از خداوند برای بهبود حال معشوق و رسیدن به آرامش و وصال را بیان می‌کند. شاعر از خدا می‌خواهد که آشفتگی‌های معشوق را سامان دهد، دل سنگین او را نرم کند و راهی به سوی زیبایی‌ها به او نشان دهد. همچنین، تمایل به درک بهتر جهان و رسیدن به آگاهی از طریق عشق در شعر مشهود است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و عاشقانه عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل دارند.

غزل شمارهٔ ۱۶۷

یارب آشفتگی زلف به دستارش ده
چشم بیمار بگیر و دل بیمارش ده

تا به ما خسته دلان بهتر ازین پردازد
دلی از سنگ خدایا به پرستارش ده

چاک چون صبح کن از عشق گریبانش را
سر چو خورشید به هر کوچه و بازارش ده

از تهیدستی حیرت زدگان بی‌خبرست
دستش از کار ببر، راه به گلزارش ده

سرمهٔ خواب ازان چشم سیه مست بشو
شمع بالین ز دل و دیدهٔ بیدارش ده

تا مگر با خبر از صورت عالم گردد
به کف آیینه‌ای از حیرت دیدارش ده

نیست از سنگ دلم، ورنه دعا می‌کردم
کز نکویان، به خود ای عشق سر و کارش ده

صائب این آن غزل مرشد روم است که گفت
ای خداوند یکی یار جفا کارش ده
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.