۳۰۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۷۲

ای شمع طور از آتش حسنت زبانه‌ای
عالم به دور زلف تو زنجیر خانه‌ای

شد سبز و خوشه کرد و به خرمن کشید رخت
زین بیشتر چگونه کند سعی، دانه‌ای؟

از هر ستاره، چشم بدی در کمین ماست
با صد هزار تیر چه سازد نشانه‌ای؟

چون باد صبح، رزق من از بوی گل بود
مرغ قفس نیم که بسازم به دانه‌ای

ناف مرا به نغمهٔ عشرت بریده‌اند
چون نی نمی‌زنم نفس بی‌ترانه‌ای

صائب فسرده‌ایم، بیا در میان فکن
از قول مولوی غزل عاشقانه‌ای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.