هوش مصنوعی:
این متن به مفاهیم فلسفی و عرفانی مانند جدایی از خلق برای وصال به حق، عدم و وجود، و ماهیت عالم میپردازد. شاعر بیان میکند که وجود جهان مانند خیال است و امور اعتباری هستند. همچنین، به رابطهی بین هیولی و صورت و عدم مطلق اشاره میکند و در نهایت، جهان را مجازی و سراسر بازی میداند.
رده سنی:
18+
مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در متن برای درک و تحلیل نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با مباحث انتزاعی دارد که معمولاً در سنین پایینتر کمتر یافت میشود.
بخش ۳۴ - جواب
وصال حق ز خلقیت جدایی است
ز خود بیگانه گشتن آشنایی است
چو ممکن گرد امکان برفشاند
به جز واجب دگر چیزی نماند
وجود هر دو عالم چون خیال است
که در وقت بقا عین زوال است
نه مخلوق است آن کو گشت واصل
نگوید این سخن را مرد کامل
عدم کی راه یابد اندر این باب
چه نسبت خاک را با رب ارباب
عدم چبود که با حق واصل آید
وز او سیر و سلوکی حاصل آید
تو معدوم و عدم پیوسته ساکن
به واجب کی رسد معدوم ممکن
اگر جانت شود زین معنی آگاه
بگویی در زمان استغفرالله
ندارد هیچ جوهر بیعرض عین
عرض چبود که لا یبقی زمانین
حکیمی کاندر این فن کرد تصنیف
به طول و عرض و عمقش کرد تعریف
هیولی چیست جز معدوم مطلق
که میگردد بدو صورت محقق
چو صورت بیهیولی در قدم نیست
هیولی نیز بی او جز عدم نیست
شده اجسام عالم زین دو معدوم
که جز معدوم از ایشان نیست معلوم
ببین ماهیت را بی کم و بیش
نه معدوم و نه موجود است در خویش
نظر کن در حقیقت سوی امکان
که او بیهستی آمد عین نقصان
وجود اندر کمال خویش ساری است
تعینها امور اعتباری است
امور اعتباری نیست موجود
عدد بسیار و یک چیز است معدود
جهان را نیست هستی جز مجازی
سراسر کار او لهو است و بازی
ز خود بیگانه گشتن آشنایی است
چو ممکن گرد امکان برفشاند
به جز واجب دگر چیزی نماند
وجود هر دو عالم چون خیال است
که در وقت بقا عین زوال است
نه مخلوق است آن کو گشت واصل
نگوید این سخن را مرد کامل
عدم کی راه یابد اندر این باب
چه نسبت خاک را با رب ارباب
عدم چبود که با حق واصل آید
وز او سیر و سلوکی حاصل آید
تو معدوم و عدم پیوسته ساکن
به واجب کی رسد معدوم ممکن
اگر جانت شود زین معنی آگاه
بگویی در زمان استغفرالله
ندارد هیچ جوهر بیعرض عین
عرض چبود که لا یبقی زمانین
حکیمی کاندر این فن کرد تصنیف
به طول و عرض و عمقش کرد تعریف
هیولی چیست جز معدوم مطلق
که میگردد بدو صورت محقق
چو صورت بیهیولی در قدم نیست
هیولی نیز بی او جز عدم نیست
شده اجسام عالم زین دو معدوم
که جز معدوم از ایشان نیست معلوم
ببین ماهیت را بی کم و بیش
نه معدوم و نه موجود است در خویش
نظر کن در حقیقت سوی امکان
که او بیهستی آمد عین نقصان
وجود اندر کمال خویش ساری است
تعینها امور اعتباری است
امور اعتباری نیست موجود
عدد بسیار و یک چیز است معدود
جهان را نیست هستی جز مجازی
سراسر کار او لهو است و بازی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۳۳ - سال از معنی وصال
گوهر بعدی:بخش ۳۵ - تمثیل در اطوار وجود
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.