هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام، دل‌شکستگی و رنج‌های عاشقانه سخن می‌گوید. شاعر از بی‌وفایی معشوق، درد دوری و ناامیدی در عشق می‌نالد و به تصاویری مانند تیر غمزه، دل مجروح و گل بی‌وفا اشاره می‌کند. همچنین، از ستم‌های معشوق و ناتوانی در رسیدن به او شکایت دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه پیچیده و احساسات عمیق مانند دل‌شکستگی و ناامیدی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌های ادبی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۱۸

ز غمزه، چشم تو یک تیر در کمان نگذاشت
که اول از دل مجروح من نشان نگذاشت

ز بی‌وفایی گل بود مرغ دل آگاه
از آن به گلبن این گلشن آشیان نگذاشت

ز شوق دیدن آن گل، ستم نگر که شدم
رضا به رخنهٔ دیوار و باغبان نگذاشت

رسید کار به جایی که یار بگذارد
ز لطف بر دل من دستی، آسمان نگذاشت

ز ناز بر دل پیر و جوان در این محفل
کدام داغ که آن نازنین جوان نگذاشت

شکایتی ز سگانت نبود هاتف را
بر آستان تواش جور پاسبان نگذاشت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.