هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق ناامیدانه و دردهای عاشقانه خود می‌گوید. او بیان می‌کند که دیگر امید و بیمی از وصل یا هجر یار ندارد و عشقش فراتر از این مفاهیم است. با وجود افغان‌های شبانه‌اش، کسی که باید صدایش را بشنود، بیدار نیست. شاعر در حریم معشوق حضور دارد اما غیر نمی‌تواند پیام‌رسان وفا باشد. گلشن کوی معشوق بهشتی است اما از حضور بلبل‌ها (عاشقان) خالی است. در نهایت، شاعر هشدار می‌دهد که اسرار عشق را با بیگانگان در میان نگذاریم، چرا که آنان محرم راز نیستند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۱۹

هرگزم امید و بیم از وصل و هجر یار نیست
عاشقم عاشق مرا با وصل و هجران کار نیست

هر شب از افغان من بیدار خلق اما چه سود
آنکه باید بشنود افغان من بیدار نیست

در حریمش بار دارم لیک در بیرون در
کرده‌ام جا تا چو آید غیر گویم یار نیست

دل به پیغام وفا هر کس که می‌آرد ز یار
می‌دهم تسکین و می‌دانم که حرف یار نیست

گلشن کویش بهشتی خرم است اما دریغ
کز هجوم زاغ یک بلبل درین گلزار نیست

سر عشق یار با بیگانگان هاتف مگو
گوش این ناآشنایان محرم اسرار نیست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.