هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام، رنج‌های عاشقانه و جفای معشوق سخن می‌گوید. شاعر از بسته شدن درهای آسمان به روی خود، رانده شدن از درگاه معشوق و جفای مدعیان شکایت دارد. همچنین به تأثیر زیبایی معشوق اشاره می‌کند که حتی اهل صومعه را نیز تحت تأثیر قرار داده است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین برخی از مضامین مانند جفا و رنج عشق نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۲۹

بتان نخست چو در دلبری میان بستند
میان بکشتن یاران مهربان بستند

دعا اثر نکند کز درم تو چون راندی
به روی من همه درهای آسمان بستند

مگر میان بتان روی آن صنم دیدند
که اهل صومعه زنار بر میان بستند

به آشیانه نبستند عندلیبان دل
اگر دو روز در این گلشن آشیان بستند

فغان که مدعیان از جفا برون کردند
مرا ز شهر تو و راه کاروان بستند

رساند کار به جایی جفای گل چینان
که در معاینه بر روی باغبان بستند

جفاکشان سخنان با تو داشتند ولی
چو هاتف از ادب عاشقی زبان بستند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.