هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از احساس اسارت و محدودیت خود در قفس سخن میگوید و با مقایسه خود با پرندگان آزاد مانند زاغ و زغن، از نابرابری و بیعدالتی در زندگی شکایت دارد. او از صیاد (نماد عامل محدودیت) میخواهد که اگر قرار است روزی از کنارش بگذرد، جز پری از او چیزی نبیند. شاعر همچنین بیان میکند که دیگر توان سرودن نغمههای دلکش را ندارد، زیرا در قفس افتاده است.
رده سنی:
15+
متن دارای مفاهیم نمادین و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، موضوعات مطرح شده مانند اسارت، نابرابری و یأس، برای کودکان مناسب نیست و ممکن است برای آنها سنگین یا نامفهوم باشد.
غزل شمارهٔ ۴۸
با من ار هم آشیان میداشت ما را در قفس
کی شکایت داشتم از تنگی جا در قفس
عندلیبم آخر ای صیاد خود گو، کی رواست
زاغ در باغ و زغن در گلشن و ما در قفس
قسمت ما نیست سیر گلشن و پرواز باغ
بال ما در دام خواهد ریختن یا در قفس
بر من ای صیاد چون امروز اگر خواهد گذشت
جز پری از من نخواهی دید فردا در قفس
هاتف از من نغمهٔ دلکش سرودن خوش مجوی
کز نوا افتادهام افتادهام تا در قفس
کی شکایت داشتم از تنگی جا در قفس
عندلیبم آخر ای صیاد خود گو، کی رواست
زاغ در باغ و زغن در گلشن و ما در قفس
قسمت ما نیست سیر گلشن و پرواز باغ
بال ما در دام خواهد ریختن یا در قفس
بر من ای صیاد چون امروز اگر خواهد گذشت
جز پری از من نخواهی دید فردا در قفس
هاتف از من نغمهٔ دلکش سرودن خوش مجوی
کز نوا افتادهام افتادهام تا در قفس
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.