هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق ناکام و فراق یار می‌گوید. او با وجود صبر و تحمل، از دیدن معشوق محروم مانده و با حسرت از گلستان عشق دور شده است. شاعر از ناشکیبایی و بی‌تابی خود می‌گوید و آرزوی دیدار معشوق را دارد. او از رنج فراق و ناکامی در عشق سخن می‌گوید و به دنبال آزادی از قیدوبندهای زندگی شهری است. در نهایت، شاعر به یاد قامت و زیبایی معشوق می‌افتد و غمگین می‌شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۸۶

صبوری کردم و بستم نظر از ماه سیمایی
که دارد چون من بیتاب هر سو ناشکیبایی

به حسرت زین گلستان با صد افغان رفتم و بردم
به دل داغ فراق لاله‌رویی سرو بالایی

به ناکامی دو روز دیگر از کوی تو خواهم شد
به چشم لطف بین سوی من امروزی و فردایی

به کام دل چو با اغیار می نوشی به یاد آور
ز ناکامی از خون جگر پیمانه پیمایی

به جان از تنگنای شهر بند عقل آمد دل
جنونی از خدا می‌خواهم و دامان صحرایی

به پای سرو و گل در باغ هاتف نالد و گرید
به یاد قامت رعنایی و رخسار زیبایی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.