۳۶۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵

خان ذیجاه فلک مرتبه عبدالرزاق
آستان برترش از ذروه کیوان بنگر

چرخ و انجم همه را بر درش از بخت بلند
تابع حکم ببین بندهٔ فرمان بنگر

شیر با صولتش آید به نظر گربهٔ زال
گرگ را با سخطش چون سگ چوپان بنگر

درگهش قبلهٔ ارباب حوائج شب و روز
آستانش کنف گبر و مسلمان بنگر

دل و دستش که از آن بحر و ازین کان خجل است
منبع جود ببین معدن احسان بنگر

هر که از بهر امیدیش به دامان زد دست
در زمان نقد تمناش به دامان بنگر

خانه‌ای ساخت ز گلزار ارم کز رفعت
عقل را مانده در آن واله و حیران بنگر

چرخ بالد اگر از رفعت خود گو اینک
سر بر ایوان زحل سوده دو ایوان بنگر

آب حیوان که خضر در ظلماتش می‌جست
گو بیا ظاهر و پیداش به کاشان بنگر

جدولی بین و در آن صف زده سی فواره
همه را بر ورق نقره درافشان بنگر

در میان جدولی از آب خضر مالامال
وز دو جانب دو تر و تازه گلستان بنگر

از نسیم سحرش رایحهٔ روح شنو
وز زلال شمرش خاصیت جان بنگر

بس که می‌بالد ازین طرفه بنا کاشان را
سرهم چشمی شیراز و صفاهان بنگر

یافت چون زینت اتمام ز نظارگیان
این همی گفت به آن این بگذار آن بنگر

پیر عقل از پی تاریخ به هاتف گفتا
که به گلزار ارم چشمهٔ حیوان بنگر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.