۳۶۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵

فخر زمان میرزا صادق نیکو سرشت
معدن عز و شرف، منبع جود و سخا

آن که رسد روز و شب از کف فیاض او
جود به هر بی‌نصیب، فیض به هر بینوا

منتظر فیض حق بود شب و روز و گشت
عاقبت از لطف حق، کام دل او روا

از افق او دمید کوکب رخشنده‌ای
کرده مه و مهر از آن، کسب فروغ و ضیا

از صدفش شد پدید در گران قیمتی
هم ز صفا بی‌نظیر، هم ز شرف بی‌بها

از چمنش برکشید سرو سهی قامتی
تازه و تر چون خضر، بر لب آب بقا

در چمن او شکفت تازه گلی مشکبوی
نکهت او دلفریب، طلعت او جان فزا

آمد از او در وجود کودک فرخنده‌ای
سرو قد و گلعذار، مهر رخ و مه لقا

سرو ز قدش خجل گل ز رخش منفعل
غیرت گل رشک سرو، در شرف و در صفا

هر طرف از بوی اوست مشک‌فشان روز و شب
جیب نسیم سحر، دامن باد صبا

نام نکو خواستند بهر وی و عاقبت
کرد محمدرضا، نامزد او قضا

چون به سعادت گذاشت پا به جهان و گرفت
مهر رخش همچو جان، بر رخ احباب جا

هاتف عشرت نصیب از پی تاریخ او
کرد رقم کامیاب باد محمدرضا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.