غزل - جفا و جور تو عمری بدین امید کشیدم ...

جفا و جور تو عمری بدین امید کشیدم
که بینم از تو وفایی گذشت عمر و ندیدم

سزای آن که تو را برگزیدم از همه عالم
ملامت همه عالم ببین چگونه شنیدم

اگر چه سست بود عهد نیکوان اما
به سست عهدیت ای مه ندیدم و نشنیدم

دلم شکستی و عهد تو سنگدل نشکستم
ز من بریدی و مهر از تو بی‌وفا نبریدم

زدی به تیغ جفایم فغان که نیست گناهی
جز این که بار جفایت به دوش خویش کشیدم

تهی نگشت ز زهر غم تو ساغر عیشم
از آن زمان که شراب محبت تو چشیدم

کنون ز ریزش ابر عطاش رشحه چه حاصل
چنین که برق غمش سوخت کشتزار امیدم

ز جام عشق چو بیخود شدم چه جای شرابم
ز مدح شاه چو سر خوش شدم چه جای نبیدم

ضیاء السلطنه خاتون روزگار که گوید
سپهر بر درش از بهر سجده باز خمیدم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:از یک قصیده
گوهر بعدی:از یک غزل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.