هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از درد دوری و فراق معشوق می‌گوید. شاعر از ناز و غمزه‌های معشوق شکایت دارد و از عشق بی‌قرار و طغیانگر خود می‌نالد. او امیدوار است که معشوق با لطف خودش او را از این حال نجات دهد، اما در عین حال می‌داند که این آرزو محال است. شعر با تصاویر زیبا و احساسی از عشق و فراق همراه است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه پیچیده و احساسات عمیق است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی قدیمی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک دارد.

غزل شمارهٔ ۵

ای ز دل رفته که دی سوختی از ناز مرا
دارم اندیشه که عاشق نکنی باز مرا

کرده‌ام خوی به هجران چه کنم ناز اگر
عشق طغیان کند و دارد از آن باز مرا

باطل سحر مگر ورد زبانم گردد
که نگهدارد از آن چشم فسون ساز مرا

چشم از آن غمزه اگر دوش نمی‌بستم زود
کار می‌ساخت به یک عشوه ی ممتاز مرا

چه کمر بسته‌ای ای گل که مگر باز کنی
جیب جان پاره به آن غمزهٔ غماز مرا

چون محالست که ناید ز تو جز بدمهری
مبر از راه به لطف غلط انداز مرا

وصل من با تو همین بس که در آن کو شب تار
کنم افغان و شناسی تو به آواز مرا

لنگر مهرهٔ طاقت مگر ایمن دارد
از سبک دستی آن شعبده پرداز مرا

ای ره محتشم از تو زده لعل تو و گفت
که به یک حرف چنین خام طمع ساز تو را
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.