هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق و شیدایی سخن میگوید. شاعر از دیدار معشوق و تأثیر عمیق او بر روح و جان خود میسراید. او از اضطراب، شوریدگی و بیقراری ناشی از عشق میگوید و از غم و اشتیاقی که معشوق در دل او برانگیخته است. تصاویری مانند آتش، آب، تیر و الماس برای بیان احساسات شدید به کار رفتهاند. شاعر همچنین از رویای معشوق و بیخوابی ناشی از عشق سخن میگوید.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، استفاده از استعارههای پیچیده و احساسات شدید ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر و مفاهیم به بلوغ عاطفی نیاز دارند.
غزل شمارهٔ ۱۰
صبح آن که داشت پیش تو جام شراب را
در آتش از رخ تو نشاند آفتاب را
مه نیز تافتد ز تو در بحر اضطراب
شب جامگیر و برفکن از رخ نقاب را
ممنون ساقیم که به روی تو پاک ساخت
زان آب شعلهٔ رنگ نقاب حجاب را
ای تیر غمزه کرده به الماس خشم تیز
دریاب نیم کشته ز هر عتاب را
از هم سرو تن و دل و جان میبرند و نیست
جز لشگر غمت سبب انقلاب را
در من فکند دیدن او لرزه وای اگر
داند که چیست واسطهٔ اضطراب را
دیدیم چشم جادوی آن مه شبی به خواب
اما دگر به چشم ندیدیم خواب را
در گرم و سرد ملک نکوئی فغان که نیست
قدری دل پرآتش و چشم پر آب را
او میشود سوار و دل محتشم طپان
کو پردلی که آید و گیرد رکاب را
در آتش از رخ تو نشاند آفتاب را
مه نیز تافتد ز تو در بحر اضطراب
شب جامگیر و برفکن از رخ نقاب را
ممنون ساقیم که به روی تو پاک ساخت
زان آب شعلهٔ رنگ نقاب حجاب را
ای تیر غمزه کرده به الماس خشم تیز
دریاب نیم کشته ز هر عتاب را
از هم سرو تن و دل و جان میبرند و نیست
جز لشگر غمت سبب انقلاب را
در من فکند دیدن او لرزه وای اگر
داند که چیست واسطهٔ اضطراب را
دیدیم چشم جادوی آن مه شبی به خواب
اما دگر به چشم ندیدیم خواب را
در گرم و سرد ملک نکوئی فغان که نیست
قدری دل پرآتش و چشم پر آب را
او میشود سوار و دل محتشم طپان
کو پردلی که آید و گیرد رکاب را
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.