هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه، بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق است. شاعر خود را گدای کوی معشوق می‌داند و از نگاه تحقیرآمیز او شکایت می‌کند. او از عشق بی‌پاسخ، بلاهای عشق، و اسارت در زلف معشوق سخن می‌گوید و در عین حال، به دنبال کمک و نجات از این وضعیت است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات و استعارات نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی برای درک کامل دارند.

غزل شمارهٔ ۹

مبین به چشم کم ای شوخ نازنین ما را
گدای کوی توام همچنین مبین ما را

هنوز سجدهٔ آدم نکرده بود ملک
که بود گرد سجود تو بر جبین ما را

گذر به تربت ما یار کمتر از همه کرد
گمان بیاری او بود بیش ازین ما را

به دستیاری ما ناید آن مسیح نفس
اگر بود ید بیضا در آستین ما را

طبیب ما که دمش پاس روح می‌دارد
چه حکمت است که می‌دارد اینچنین ما را

نگین خام عشق است گوهر دل و نیست
به غیر حرف وفا نقش آن نگین ما را

بلاگزینی ما اختیاری ما نیست
خدا نداده دل عافیت گزین ما را

گناه یک نفس آن مه به مجلس از ما دید
که بند کرد در آن زلف عنبرین ما را

ز آه ما به گمانی فتاده بود امشب
که می‌نمود پیاپی به همنشین ما را

بیار پیک نظر محتشم نهفته فرست
که قاطعان طریقند در کمین ما را
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.