هوش مصنوعی: این شعر از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر بیان می‌کند که چگونه عشق او را از آرامش و آسایش دور کرده و به اضطراب و انتظار کشانده است. او از نگاه معشوق گرمی و شوق می‌گیرد، اما در انتظار نگاه بعدی ذوب می‌شود. عشق او را از بهشت فراغت به دوزخ عشق کشانده و هیچ کس درد او را درک نمی‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاشقانه و رنج‌های عاطفی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیدهٔ ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۱۹

چو دی ز عشق من آگه شد و شناخت مرا
به اولین نگه از شرم آب ساخت مرا

به یک نگاه مرا گرم شوق ساخت ولی
در انتظار نگاه دگر گداخت مرا

به چنگ بیم رگ جانم آشکار سپرد
ولی چنان که نفهمید کس نواخت مرا

ز عافیت شده بودم تمام نقد حضور
به حیله برد دل عشق‌باز و باخت مرا

سواد اعظم اقلیم عافیت بودم
خراب ساخت سواری به نیم تاخت مرا

من از بهشت فراغت شدم به دوزخ عشق
که هرگز از خنکی آن هوا نساخت مرا

به دردمندی من کیست محتشم که الم
به اهل درد نه پرداخت تا شناخت مرا
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.