هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و عاشقانه به ستایش معشوق و عشق الهی می‌پردازد. شاعر از نام معشوق به عنوان تاج سر دیوان‌ها یاد می‌کند و ذکر او را آرایش عنوان‌ها می‌داند. او از حفظ معشوق به عنوان نگهدارنده ایمان سخن می‌گوید و خود را گم‌راهی می‌داند که به دنبال کعبه مشتاقان است. شاعر از عشق معشوق به عنوان غارتگر قافله جان‌ها یاد می‌کند و جسم خود را کشتی بی‌لنگری می‌داند که در طوفان‌ها پرورش یافته. در نهایت، او از درد عشق و مهجوری درمان‌ها سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۸

ای گوهر نام تو تاج سر دیوان‌ها
ذکر تو به صد عنوان آرایش عنوان‌ها

در ورطهٔ کفر افتد انس و ملک ار نبود
از حفظ تو تعویضی در گردن ایمانها

ای کعبهٔ مشتاقان دریاب که بر ناید
مقصود من گم ره از طی بیابان‌ها

جان رخش طرب تازد چون ولوله اندازد
غارت گر عشق تو رد قافلهٔ جان‌ها

شد در ره او جسمم با آن که ز خوبان بود
این کشتی بی‌لنگر پروردهٔ طوفان‌ها

آن ابر کرم کز فیض مشتاق خطا شوئیست
حاشا که بود در هم ز آلایش دامان‌ها

چون محتشم از دردش می‌کاهم و می‌خواهم
رنجوری خود در خود مهجوری درمان‌ها
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.