هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غمگین، بیانگر حالات درونی شاعری است که از فراق یار خود رنج می‌برد. او خود را مانند شمعی می‌داند که در شب‌های دوری از معشوق می‌سوزد و می‌گرید. شاعر از درد فراق، غم و اندوه فراوانی را توصیف می‌کند و از تأثیرات معشوق بر زمین و آسمان سخن می‌گوید. او همچنین از ناکامی‌های خود در عشق و رشک دیگران به رابطه‌اش می‌نالد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشقی و فراق ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۴۴

همچو شمعم هست شبها بی‌رخ آن آفتاب
دیده گریان سینهٔ بریان تن گدازان دل کباب

بسته شد از چار حد بر من در وصلش که هست
دل غمین خاطر حزین تن در بلاجان در عذاب

در زمین و آسمان دارند ز آب و تاب او
آب شرم آئینه رو مهتاب خورشید اضطراب

سرو کی گیرد به گلشن جای سروی کش بود
پیرهن گل سرسمن رخ نسترن خط مشگناب

تیره بختم آنقدر کز طالع من می‌شود
نور ظلمت روز شب گوهر حجر دریا سراب

چون گرفتم دامنش مردم ز ناکامی که بود
دست لرزان دل طپان من منفعل او در حجاب

مدعی از رشک بر در چون نمرد امشب که بود
بزم دلکش باده بی غش یار سرخوش من خراب

سرمبادم کز گمانهای کجم آن سرور است
سر گران لب پر گله گل رد عرق نرگس به خواب

محتشم دارد بتی بی‌رحم کاندر کیش اوست
رحم ظلم احسان سیاست مهر کین گرمی عتاب
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.