هوش مصنوعی: این شعر از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر از درد فراق و ناپایداری عشق می‌نالد و از تأثیرات عمیق آن بر دل و جان خود می‌گوید. او عشق را عاملی می‌داند که آرامش را از زن و مرد می‌رباید و باعث سردرگمی و تفرقه می‌شود. همچنین، شاعر به زیبایی و فریبندگی معشوق اشاره می‌کند که مانند شمع بتان است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به‌کاررفته نیاز به درک ادبی بالاتری دارند.

غزل شمارهٔ ۶۰

نخل قد خم گشته که پرورده دردست
بارش دل پرخون و گلش چهرهٔ زردست

صدساله وصال تو مرا می‌رسد ای ماه
گر مرهم هر خسته به اندازهٔ درد است

خاک که ز جولان سمندت شده برباد
کان زلف مشوش دگر آلوده گرد است

دل کز خرد و صبر و سکون صاحب خیل است
از تفرقهٔ عشق تو فرداست که فرداست

منسوخ کن حسن دلارام زلیخاست
عشق تو که آرام ربای زن و مرد است

ای دل حذر از بادیهٔ عشق که چون باد
سرگشته در آن ناحیه صد بادیه گرداست

ای محتشم آن شمع بتان را چه تفاوت
گر اشک تو گرمست و گر آه تو سرد است
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.