هوش مصنوعی: این متن شعری است که از درد عشق و جدایی سخن می‌گوید. شاعر از ناله‌های بی‌پاسخ، گریه‌های شدید، و احساس تنهایی در غم عشق می‌گوید. همچنین، به رقابت‌های عشقی و ناکامی‌های خود اشاره می‌کند و از این که کسی به یاری‌اش نیامده، شکایت دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و غمگین است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم به‌کاررفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارند.

غزل شمارهٔ ۶۶

چون دم جان دادنم آهی ز جانان برنخاست
آهی از من سر نزد کز مردم افغان برنخاست

گریه طوفان خیز گشت و از سرم برخاست دود
باری از من گریه کم سرزد که طوفان برنخاست

گرچه شور شهسواران بود در میدان حسن
عرصه تاز آن مه نشد گردی ز میدان برنخاست

دست و تیغ آن قبا گلگون نشد هرگز بلند
بر سر غیری که ما را شعله از جان برنخاست

می‌رسد او را اگر جولان کند بر آفتاب
کز زمین چون او سواری گرم جولان برنخاست

ناوکی ننشست ازو بر سینهٔ پر آتشم
کاتشم یک نیزه از چاک گریبان برنخاست

کشت در کوی رقیبم یار و کس مانع نشد
یک مسلمان محتشم زان کافرستان برنخاست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.