هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از محتشم کاشانی، بیانگر درد و غم عشق، دیوانگی معشوق، و توصیف زیبایی‌های اوست. شاعر از دل‌های سرگشته، عشق بی‌پایان و مستی ناشی از شراب عشق سخن می‌گوید. همچنین، اشاره‌ای به داستان یوسف و زلیخا دارد و در نهایت، از کهنه بودن داستان‌های عاشقانه مانند لیلی و مجنون انتقاد می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و عرفانی پیچیده است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار بوده و نیاز به بلوغ فکری و ادبی دارد. همچنین، برخی اشارات عرفانی و استعاره‌های شراب و مستی ممکن است برای گروه‌های سنی پایین نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۱۰۱

ای پری غم نیست گر مثل منت دیوانه ایست
هر گلی را بلبلی هر شمع را پروانه ایست

مرغ دل گرد لب و خال می‌گردد بلی
هر کجا مرغیست سرگردان آب و دانه ایست

جان فدای گوشهٔ آن چشم مخمورانه باد
کز قفای هر نگاهش ناز محبوبانه ایست

باده‌ای کاین هفت خم در خود نیابد ظرف آن
پیش دست ساقی ما در ته پیمانه ایست

درد و غم یک سر به ما پیما که از محنت کشان
شیرخوار مرد خالی کردن خمخانه ایست

خردسالی را گرفتارم که در آداب حسن
یوسف مصری بر او طفل مکتب خانه ایست

دل که می‌جوید ره بیرون شد از چشم خراب
مضطرب دیوانه سرگشته در ویرانه ایست

داستان محتشم بشنو دم از مجنون مزن
کاین حدیث تازه است و آن کهن افسانه ایست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.